بانوی دریا

ساخت وبلاگ
دیگری برخاست می شد مست مست                  پای کوبان بر سر آتش نشستدست در کش کرد با آتش به هم                           خویشتن گم کرد با او خوش به همچون گرفت آتش ز سر تا پای او                        بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 22:30

سلام و باز یه ولنتاین دیگه! بابا سفره و من با مامان رفتیم بیرون و شام کباب خوردیم جایی که مامان دوست داره...رستوران جهان! بعد سه تا فیلم خارجی و یه انیمیشن گرفتیم! بعد مامان یه لپ لپ برام خرید و چندتا بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 54 تاريخ : جمعه 20 ارديبهشت 1398 ساعت: 7:00

مامان جونم برام دو شاخه گل رز خرید یکی قرمز یکی زرد و یه کادو بهم داد خیلی خوشحال شدم جلد کادوش خیلی زیبا بود.دوتا فنجون قهوه خوری فانتزی با گیره های چوبی فانتزی و نخی که داشت برای آویزون کردن یادداشت ها به اون.

بانوی دریا...
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 10:58

بگو ای بندگانم که بر خود اسراف و ستم کرده اید!از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه ی گناهان را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

 

 

 

بانوی دریا...
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 10:58

چرا هممون اینقد پیچیده شدیم؟! تفکراتمون پیچیده شده...روابطمون پیچیده شده...پیچیده حرف میزنیم و می نویسیم...رمان ها و کتاب ها و فیلم های پیچیده که باید خودتو بکشی تا مفهومشون را بفهمی در مسابقات و جشنو بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 6:31

بچه ها هر وقت وب گردی می کنم اکثر وبا غمگین و پر از ناله هست! ببین شمایی که سوگ رفتن کسی را تو زندگیت گرفتی بیا دو کلوم حرف حساب بهت بزنم! رفت..که رفت! حالا چرا اینقد راحت دارم اینو بهت میگم؟! ببین می بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 6:31

«مَنْ اَحَبّنَا كَانَ مِنّا اَهْلَ الْبَيتِ». امام حسين (ع) فرمود: «كسى كه ما را دوست بدارد، از ما اهل بيت است». (نزهة النّاظر و تنبيه الخاطر، ص ۸۵ ح۱۹ )     «إِنّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهمْ بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 6:31

سلامو سوم اسفند مراسم شهید علی بمان غیاث هدش در حسینیه ی زینبیه ی یزد!بعد از تشیع پیکر پاک شهدای گمنام در سراسر کشور...فردا شهید غیاث در ده بالا آرام می گیرد قهرمانی که بعد از 35 سال بازگشتخوش اومدی مسافر من خسته نباشی پهلوان!پدر شهید فوت شدندراستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنه! و مادرشان در مجلس حضور داشتند...ساده و دلگیر!&nbs بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1396 ساعت: 18:14

و امشب با خاله و شوهر خاله(عمو) و مامان رفتیم نمایشگاه کتاب مامان کتاب خرید و من کتاب قمار باز و آوای وحش!من کتاب هزار و یک شب و سندباد نامه را برای دختر عموم که اوایل دستان هست و خیلییییی اهل مظالعهخریدم.دو تا کتاب رنگ آمیزی و چندتا ورزشکاران و مشاغل که حالت برجسته و خاص داشت را خریدم  و سه تا کتاب که داستان و شعر مولانا بود را برای دوتا دادا بانوی دریا...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1396 ساعت: 18:14

مدتی است قلم در دستانم یخ زده شاید هم دستانم یخ زده اند...فقط می دانم نمی نویسم...!

آموزگار سوم دبستانم تکرار می کرد نویسنده ی خوبی می شوم...داستان های و شعرهایم رتبه آوردند...اما فعلا دست هایم خشکیده اند...همراهی نمی کنند!

مادرم دست هایش درد می کند....اما همچنان قدرت قلمش مرا متحیر می کند...نمیدانم عشق به نوشتن را از او به ارث برده ام یا خیر...!

کاش دست هایم همراهی کنند!

نوشتنم آرزوست!

نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت توسط محدّثه| |

بانوی دریا...
ما را در سایت بانوی دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taksetareyekaviria بازدید : 56 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 22:21